اين روزا دچار يه جنگ تحميلي شدم و اساسي جنگيدم براي زندگيم ، انرزي زيادي ازم رفته به يه دوره ريكاوري دروني نياز دارم ...
كاش همسرم كنارم بود ...
بايد باور كرد حقيقتهاي زندگي رو حتي اگه تلخ تلخ باشه ...
هنر درست زندگي كردن اينه كه از شرايطي كه توش قرار گرفتيم درست استفاده كنيم و لعنت نفرستيم به نداشته هامون و نشده هاي زندگي مون ...
هر روز اين جمله رو به خودم ميگم كه بايد همين چيزهايي رو كه دارم دريابم و بجنگم براي زندگي كردن ، حتي اگه خيلي چيزها رو نداشته باشم اما الان فقط بايد تلاش كنم تا تو همين مسيري كه جلومه درست قدم بردارم ...
هنر درست زندگي كردن اينه كه عاقل باشيم و بتونيم عاقلانه تصميم بگيريم و تصميمي رو بگيريم كه نفع همه توش باشه ، نه فقط نفع خودمون و مهم تر از همه واسه درست زندگي كردن بايد ترمز ماشين احساساتمون درست عمل كنه !
برخلاف جريان آب رودخونه شنا كردن ، دل شير ميخاد و مرد كهن ، كه من نه دارم و نه هستم ...
زندگي با هيچ كس شوخي نداره ...
حتي شما !
هرگز به كسي كه به تو دروغ گفت اعتماد نكن. هرگز به كسي كه به تو اعتماد كرد دروغ نگو.
ياد من باشد كه خدا با من است
كه فرشته ها برايم دعا مي كنند
كه ستاره ها شب را برايم روشن مي كنند
ياد من باشد كه قاصدكي در راه است
كه بهار نزديك است
اگر روزي دلم گرفت
ياد من باشد كه خداي من اينجاست
همين نزديكيها
و من تنها نيستم ...
پشت هر كوه بلند سبزه زاريست پر از ياد خدا
و در آن باغ كسي مي خواند
كه خدا هست ، دگر غصه چرا؟؟؟؟!!!
گريه هاي امروزم پر از ناخالصي بود ...
دلم يه پاك كن ميخواد واسه پاك كردن تموم اشتباهات زندگيم ...
يه پاك كن واسه پاك كردن ناخالصي هام ...
كاش پاك كني بود ...
باباي مينا فوت شده
چند روزه باهاش گريه ميكنم
ياد اون روزاي خودم مي افتم
يا روزايي كه دلم بابا ميخواست و نداشتم ...
يك انتخاب ، يك عمر زندگي...
واقعا سخته ، خيلي سخته ، خدايا كمكم كن ...
جز دعا كاري از دستمون بر نمياد زهرا جان ...