یلدا ، امسال هم دو نفره بود ، فقط من و مامان!
یلدای ما همیشه یک جای خالی دارد،
جای خالی پدر...
وقتی به چیزی نیاز دارم که بهش دسترسی ندارم ،
باید خودمو بزنم به اون راه !!
« خود گول زنی » هم نعمتیه ها !!!
خدایا نمیخواهم « اللهم عجل لولیک الفرج » من همچون دعوتنامه کوفیان باشد !!!
هرموقع یادم رفت که خدایی دارم ،
شیطان به خانه دلم نفوذ کرد !!!
این روزها معنی نیاز را با تک تک سلولهای وجودم حس میکنم ...
قدرتش را درمی یابم و درماندگی ام را در مقابلش درک میکنم ...
خداوندا ،خداوندا !
قرارم باش ، یارم باش
جهان تاریکی محض است !
می ترسم !
کنارم باش ...
کنارم باش ...
کنارم باش ...
صدای شکستن دلم را نمی شنوی ؟!
نامهربانی ها دلم را می شکند...
مینا زنگ زد تا مرهمی برای زخم دلم باشد...
گاهی دلم برای خودم میسوزد !
خودم را می سپارم به خدا و تو را هم به آنکه سر راهم قرارت داد...
اشکهای امروزم پر از ناخالصی بود !!!
معبودا به حق شهیدان این ماه که نزد تو عزیزند اشکهایم را خالص گردان ...
همیشه سخت ترین لحظات را وقتی داشتم که منتظر بودم ...
الان منتظر منتظرم ، انتظار تاب و توانم را گرفته ...
بغضی فرو خفته دارم و ترس از نیامدنت ...
تو را از مولایم امام رضا گرفتم ...
چشمانم به انتظارت نشسته ...
به دل من رحمی کن و بیا !
ظهر 13 آبان پام به سرزمین خوبان رسید ...
شب 13 آبان پای گنه کارم رو تو بهشت گذاشتم ...
دعای کمیل رو تو بهشت خوندم ... بارون می بارید...
شب شهادت امام جواد رو در کنار پدرش به عزاداری نشستم ...
و 16 آبان بود که برگ خروج از بهشت رو دستم دادند در حالیکه قلبم رو اونجا گذاشتم ، برگشتم ...
.
.
.
.
.
.
.
و دوشنبه اول آذر دوباره وارد بهشت شدم ...
اذن دخول ...
زیارتنامه ...
دعای بعد زیارت ...
غدیرخم رو بازم تو بهشت بودم و بازم دعای کمیل ...
نقاره خونه ...
دعای وداع ...
و جمعه بازم غصه تکرار جدایی...
بازم از بهشت اخراج شدم ...
اونقدر جاهلم که حکمت این دعوت آقامو نفهمیدم اما اونقدر میدونم که لایق این همه مهربونیت نیستم آقای خوبم!
آقای خوبم به دوستانم را نه به خاطر من، بلکه به خاطر بزرگی و مهربانیت ،قشنگترین عیدی ها رو بده!
آقای خوبم برایم بهترینها رو بخواه اگر چه بدترینم !
بدترینم اما آقای مهربونم برای صحن و سرات جون میدم !
« السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا »